عشقم در بیمارستان...
بابایی به خاطر تو که پر کشیدی و من که درد دارم ناراحت بود و چون بیماری قلبی داره حالش بد شد و من زنگ زدم دکتر و دکتر گفت باید بیاد بیمارستان منم بردمش بیمارستان و دکتر تو بخش قلب(مراقبت های ویژه) بستریش کرد و گفت باید 1 تا 2 هفته بمونه اینجا منم به عنوان همراه باید بمونم پیشش منم موندم اما چون حال خودمم بد بود قرار شد من و عمو جامون رو هی عوض کنیم...
مامانی ببین نبودن تو چه کارا که نمیکنه...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی